دیگه داشت باورش میشد که دستش انداختند، دو سه دوری میشد که به هر کی تعارف میکرد، میگفت: بده به اون های دیگه من هنوز تشنه م نشده، حالا هر کدومشون رو که نگاه میکردی، داشت از حال میرفت ...
شادی روح شهدای تشنه دفاع مقدس صلوات
تاریخ : پنج شنبه 92/8/9 | 2:5 صبح | نویسنده : سلمان فارسی | نظرات ()
آخرین مطالب
جستجو
ذکر ایام هفته
ربات مترجم
آرشیو مطالب
حامیان ماه اسکین
امکانات وب
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 109
کل بازدیدها: 505939